عشق مامان

تولد یسنا

          سلام جيگر گوشم خوبي قندعسلم؟؟ ماماني ببخشيد عكسا دير شد رفته بودم شيراز خيلي جات سبز بود اونجا كلي با عمه زهرا وعمه هاي بابايي گشتيم و خنديديم فقط كاش تو هم بود... ماماني قربونت بره تولد يسنا خيلي خوش گذشت همه بودن يسناكلي واسمون رقصيد و من تو هرلحظه به فكر تو بودم به فكر رقصيدنت وشيطنت هاي كودكانت كه همه روسرگرم ميكنه به فكر دست هاي كوچيكت كه به قلب من گرمي ميده وخنده هات كه با هر قهقه ي تو زندگيم سرشار از انرژي ميشه ماماني پس كي مياي كه تمام زندگيم بشي؟؟كي مياي تا زنده بودن و حس زندگيو با تو احساس كنم؟؟ كي مياي تا وابستگيم به همه چيزوهمه كس هيچ بش...
27 بهمن 1393

قالب جدید

سلام تپلم  مامانی قالب وبلاگتو عوض کردم  عید نزدیکه و مامانی این قالبو واسه وبلاگت انتخاب کرده به خاطر کادوهاشو بادکنکاش قند عسلم همه ی این کادوها مال تو امیدئارم توی هرکودومش خدا شادی خوشبختی سعادت سربلندی موفقیت عاقبت بخیری و همه ی اتفاقای خوب دنیا توشون باشه  مامانی دورت بگرده دنیارو بهم میریزم که بهترین هارو بهت بدم   ...
24 بهمن 1393

تولد دخترعمه جونت يسنا گلي

عسل دلم امروز تولد يسنا دخترعمته🎊🎉🎈🎈 من از طرف تو واسش يه عروسك خوشگل ميگيرم به اميد روزي كه خودت بياي و بهش كادوهاي قشنگتر بدي مامان دور اون چشمات بگرده فردا عكساشو واست ميذارم ببيني دوستت دارم فرشته كوچولوي من👼👼
21 بهمن 1393

نيليا و مامان بابا

الهي مامان قربونت بره   امروز منو بابايي تمرين بچه داري كرديم😂😂 گفتم كه مادربزرگه خاله سارا فوت شده و امروز دخترعمو نيليا واسه ١ساعت پيش منو بابايي بود  بيشتر پيش بابايي😜  بابايي همش نيليارو بغل ميكرد باهاش بازي ميكرد واسش آهنگ ميذاشت تا نيليا دوريه مامان باباشو احساس نكنه و گريه نكنه  خلاصه كه كاربابات حرف نداشت👌👌 نيليا تو بغل بابات بودو من همينجور نگاشون ميكردم و تورو توبغل بابا تصور ميكردم چقد شيرين بود احساس اون لحظم☺️☺️ و من هميشه نگران بودم كه بابا تو بچه داري كمكم نكنه چون بابا همش سر كاره و خسته مياد خونه 💒 ولي امروز فهميدم كه تو اين موضوع هم مثل بقيه چيزا ميتونم رو باباجونيت حساب باز كنم😃😃...
21 بهمن 1393

خواب شيرين

فندقيه مامان قربون اون صورت خوشگلت برم من 😘  پريشب داشتم خواب ميديدم و تو اولين كسي هستي كه دارم بهش ميگم☺️  خواب ديدك تو مجلس ختم كسي نشتسم كه يهو حالم بد شد بعدش مادر جون(مامان فاطمه)  و عمه گلي واسم آب اوردن خوردم ولي من هنوز حالت تهوع داشتم كه يهو يكي از خانما كه نميشناختمش بهم گفت بارداري😳😍😍  تو خواب عمه و مامان جون ميگفتن خداروشكر و منم گريه ميكردم بعد از خواب پريدم فسقلي😴  فرداش عمه بهم زنگ زدو گفت مادربزرگ خاله سارا فوت شده  😨😨  نصف خواب من اتفاق افتاده ولي هنوز نميدونم كه شيطون بلا اومدي يا نه؟؟😇  انشاالله كه اومده باشي عسل دلم👼👼😍😍😘😘 ...
21 بهمن 1393

بازيه بابايي

سلام قند عسلم خوبي؟؟   چه خبرا؟؟اونجا چيكارا ميكني؟؟   امشب اومدم از بابايي بگم يه چيزي كه واقعا مامانيو متعجب كرده 😳😳   پارسال منو بابا عليرضا تو حرم امام رضا بوديم كه به بابايي گفتم دلم ميخاد اگه بچمون دختر شد اسمشو بذاريم  محيا   امروز كه رفتم با گوشي بابايي بازي كنم بازي با اسم تو ميومد بالا ماماني من اينو نميدونستم   و بعد كه نشون بابات دادم خنديد خيلي خوشحال شدم نفسم اخه يه جريانايي هست  كه بعداً واست مينويسم واسه همين اصلاً فكرشو نميكردم   خلاصه اينكه بابايي هم خيلي دوستت داره ميبوسيمت نخودچي😍😍😍😘😘😘😘 ...
21 بهمن 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق مامان می باشد